تاملی در باب مشاوره با رویکرد توحیدی

طبق تعاریف اهل فن حوزه #روانشناسی و #مشاوره، امر مشاوره یک تعامل هدفمند است که طی آن مشاور با صرف وقت و توجه براي فرد موضوع مشاوره، به او در جستجو و کشف روش هایی براي زیستن بهتر، تصمیم گیري و تغییر فکر و رفتار کمک می کند. روانشناسی به دنبال شناسایی ذهن و روان و رفتار افراد و تجویز و درمان است. روانشناس و مشاور می باید شرایط و مشکلات پیش روی فرد را به درستی شناسایی کند و متعاقبا راه ها و امکانات مختلف برای برون رفت از وضعیت موجود را احصا نماید و نتایج احتمالی آنها را ارزیابی کند و در نهایت بهترین راهکارها را پیشنهاد و اعمال نماید. این فرآیند تقریبا همان کاری است که توسط پیامبر و اولیای الهی هم انجام میشود. البته با این توجه که تعاریف و شاخصهای دینی اعم از مبدا و معاد و ماهیت انسان و نسبت او با خدا و شیطان و … در کل این فرایند ساری و جاری هستند فلذا مشاوره در رویکرد دینی به نوعی از ضلالت به هدایت بردن و از کثرت به وحدت رساندن و از سیئه به حسن مبدل کردن است. صدرالمتالهین عبارت “انا لله و انا الیه راجعون” را متضمن چهار سفر می داند که در نگاه اول، فرآیند مشاوره بیشتر به اسفار سوم و چهارم نزدیک است: سفر سوم سیر من الحقّ‌ إلی الخلق است؛ در این سیر،‌ سالک به خلق و میان مردم بازگشت می کند امّا بازگشتنش به معنای جدا شدن و دور شدن از ذات حق نیست، یعنی با تقوای کاملی که دارد، به سوی خلق و به میان مردم می آید، در حالی که ذات حق را با همه چیز و در همه چیز می بیند. سفر چهارم سیر فی الخلق بالحق است که در آن، سالک به ارشاد و هدایت مردم به دستگیری از آنان و رساندنشان به حقّ می پردازد، در حالی که خود، انسانی کامل است و مردم را هدایت می کند.نکته قابل تاملی که وجود دارد این است که سیر سوم و چهارم که به نوعی فرآیند مشاوره البته در چارچوب دینی و توحیدی است، مسبوق به دو سیر مقدماتی است که اگر مشاور به درستی انجام نداده باشد طبعا توفیقش در نیل به هدف یا محدود خواهد شد و یا اینکه با آفات و انحرافات مواجه خواهد گردید. در سیر اول، سفر من الخلق إلی الحق رخ میدهد و در این مرحله کوشش سالک این است که از عالم دنیا بگذرد تا به ذات حق واصل شود و میان او و حق تعالی حجابی نباشد. در این سفر تمامی مراحل تهذیب نفس و رسیدن به تقوای کامل باید طی شود و به عدالت کامل برسد. در سیر دوم یعنی سفر بالحق فی الحق؛ پس از آن که سالک ذات حق را از نزدیک شناخت، به کمک خود او به سیر در شئون و کمالات و اسماء و صفات او می پردازد.طبعا همانگونه که اگر مشاور بر علم و فنون مشاوره آشنا و مسلط نباشد توفیقی نخواهد داشت، مشاور توحیدی هم اگر سیر اول و دوم را درست طی نکرده باشد در وصول موضوع مشاوره به وضعیت و شاخصهای توحیدی موفق نخواهد شد و ممکن است آن خطای بزرگ هم رخ دهد که مشاور به جای اینکه موضوع مشاوره را به سمت تعالی سوق دهد، خودش در دنیای گم گشته گی و حیرت موضوع مشاوره گرفتار شود. در علم مشاوره قاعده ای وجود دارد مبنی بر همدلی و همراهی مشاور با موضوع مشاوره برای درک بهتر وی در جهت کمک فکری و روحی و حل مشکلات و باز کردن گره ها و … البته اهل فن بلافاصله متذکر می¬شوند که این ارتباط در عین نزدیکی، می باید خالی از وابستگی عاطفی باشد. این تذکر نشان می دهد که علم روانشناسی خود به تجربه، قسمتی از این مشکل(عدم وابستگی عاطفی) را دریافته است. هر چند اصل مشکل در اسارت و گرفتاری مشاور در دنیای موضوع مشاوره است که وابستگی عاطفی یکی از ابعاد آن است. حال چه باید کرد؟ چگونه می¬توان هم به موضوع مشاوره نزدیک شد و با او همزیستی کرد و عالم او را درک کرد و فهمید و همراهی نمود و هم در دنیای او گرفتار نشد و قدم و به قدم او را به دنیای توحیدی که واجد تمامی شاخصهای رشد و کمال فکری و روحی و اخلاقی است رهنمون شد؟ لازمه این فرآیند تحولات معرفتی و وجودی مشاور است که در سیر اول و دوم رخ می دهد و همچنین توجه مشاور به التزام در ادامه سیر سوم و چهارم و سوق دادن موضوع مشاوره به اهداف توحیدی است.اینها کلیاتی است که باید مورد توجه روانشناس و مشاور مسلمان قرار گیرد و طبعا جزئیات و تفصیل موارد، نیازمند مداقه و البته اتخاذ رویکردهای روش شناختی دیگری است که هم در حوزه تخصص نگارنده نیست و هم در این مقال نمی گنجد.
در نشستی که با فارغ التحصیلان روان شناسی دانشگاه داشتم سعی کردم این مطلب را گزارش بدهم.

عزیز نجف پور آقابیگلو