دفاع ملی12 روزه، صرفا نتیجه گفتمان مقاومت بود

دکترین مصالحه با غرب، هیچ نقشی در این پیروزی ملی نداشت.

 آرایش مدیریت کلان کشور باید بر اساس گفتمان مقاومت بازتنظیم شود.

برای تحلیل جنگ تحمیلی دوازده روزه و مقاومت ملی مردم ایران، باید بستری که این جنگ و مقاومت در آن رخ داده را واکاوی کرد. در چند سال گذشته جامعه ایران شاهد چند موج از سنگین­ترین حملات جنگ شناختی و رسانه ای بوده است و این در کنار تشدید تحریم­ها و افزایش فشارهای اقتصادی به مردم، بستر نارضایتی و واگرایی و تعارض بخشی از مردم با نظام سیاسی شده بود.

در همین روند، بخش قابل توجهی از جامعه و نخبگان  هم، بدون اینکه مخالفتی با هویت اسلامی و نظام و انقلاب داشته باشند، امید داشتند که اولا می­توان با غرب مصالحه کرد و متعاقب این مصالحه گشایش هایی در وضعیت زندگی مردم ایجاد خواهد شد. در یکی دو دهه گذشته، دکترین گفتگو و مصالحه با غرب، یکی از لوکوموتیوهای تعیین کننده سیاست داخلی ایران بوده و هست. دور جدید مذاکرات هم علیرغم تجربه تلخ برجام و عهدشکنی و تفرعن نظام سلطه، ناشی از همین گرایش گفتمانی بود.

رهبری در عین اینکه چند ماه قبل به دلیل تجربیات کشور، مذاکرات را غیرشرافتمندانه خوانده بود ولی در احترام به نگاه و مطالبه بخشی از جامعه که بعد از دولت شهید رییسی، توفیق سیاسی هم یافته بودند، مجوز شکل خاصی از مذاکره را دادند… مذاکره غیرمستقیم.

البته توده جامعه هم بر روند مذاکرات اخیر و گشایش قریب الوقوع اوضاع، امیدوار بود و با نگاهی خوشبینانه و البته شکاک روند مذاکرات را پیگیری می­کرد ولی در همین اثنا، یک شوک جدی به جامعه ایرانی وارد شد. دیپلماتهای کشور پشت میز مذاکره بودند که نظام سلطه با برنامه­ای از پیش حساب شده حمله­ای جامع و سهمگین را شروع کرد و تمام تحلیل ها و محاسبات این بخش از جامعه که به دنبال دکترین گفتگو و مصالحه با غرب بودند، به هم ریخت و یک شبه تمام ارزشهای حقوق بشری، گفتگو، عقلانیت، توسعه، جریان آزاد اطلاعات و رسانه های آزاد و… به محاق رفت و دانشمندان در کنار سرداران به همراه خانواده­شان ترور شدند و مردم عادی و زن و کودک به حاک و خون کشیده شدند و رکن چهارم دموکراسی مهبط ستون پنجم ارتش آمریکا شد و فضای مجازی که برندی از آزادی بدون مرز یافته بود، به مثابه بستر و ابزار اشراف و جاسوسی و عملیات دشمن نمود یافت و مجددا این خوره به جان غرب اعتمادان افتاد که که گویا واقعا امضای کری هیچ تضمینی نمی آورد.

شوکی که از این اتفاق به جامعه ایرانی وارد شد بعد از مشاهده بازسازماندهی سریعی که نظام جمهوری اسلامی به آرایش دفاعی خود داد و در کمتر از 24ساعت آماده مقابله شد و به سرعت ضرباتی سنگین و فوق تصور به گماشته نظام سلطه در منطقه وارد کرد، باعث همراهی جدی توده های مردم با نظام در جهت دفاع از کشور و مقابله با نظام سلطه گردید و آنی شد که دیدیم.

در اینجا شوک دوم به نخبگان غربگرا و غرب اعتماد وارد شد چرا که تمام تصویر روشنی که از دنیای مدرن ارائه کرده بودند نقش بر زمین شد و از سوی دیگر بخشی از جامعه که در تکاپوی مصالحه با غرب، با نظام جمهوری اسلامی دچار تقابل شده بودند، چرخشی کامل کرده و به حمایت و همراهی با نظام پرداختند و همین باعث بنبست تحلیلی و حیرت جریان غربگرا گردید… بنبست و حیرتی واقعی!. این وضعیت یکی دو هفته ای طول کشید ولی به مرور کم کم روایتهای متکثر از رخداد 12روزه شروع شد و الان دو روایت از این رخداد بزرگ ملی وجود دارد:

جریان غربگرا و غرب اعتماد معتقد است همبستگی و اتحاد ملی کشور به دلیل مواضع سکولار نظام و احترام به حقوق جریانهای فرهنگی مختلف بوده است و متعاقبا توصیه می­کند اگر به دنبال تداوم این همبستگی هستید باید مواضع سکولار نظام در تمام حوزه های حکمرانی عملیاتی شود و مهمتر اینکه در سیاست خارجی هم دیگر شعارهای انقلابی و به اصطلاح “امتی” کنار گذاشته شود و صرفا به منافع ملی تمرکز گردد.

ولی جریان انقلاب روایت دیگری از موضوع دارد و مدعی است همبستگی و اتحاد ملی به دلیل آشکار شدن صحت مواضع جریان انقلاب و بنبست تحلیلی و گفتمانی جریان سکولار در اعتماد و مصالحه با غرب است و متعاقبا برای تداوم این اقتدار و همبستگی ملی، لازم است گفتمان مقاومت در تمام حوزه های حکمرانی تسری یابد و در اجرای سیاست­ها و اقدامات انقلابی مماشات نشود.

در حالی که این جنگ تحمیلی 12روزه بطلان رویکرد غرب اعتمادی و حتی غربگرایی را نشان داد و بخش مهمی از  مردمی که به غرب اعتماد داشتند و مصالحه با غرب را ممکن و ضروری دانسته و از این رو منتقد جدی سیاست های جمهوری اسلامی بودند، عملا حفظ منافع ملی را در گرو گفتمان مقاومت یافتند.

ولی در حال حاضر، جریان انقلاب اسلامی در تبیین ابعاد جنگ تحمیلی 12روزه و حماسه دفاع ملی مردم ایران، دچار ضعف و تشتت و تعارف است و اگر به سرعت در تبیین صحیح این رخداد بزرگ فعال نشود فرصت بزرگی را از دست خواهد داد و از سوی دیگر در معرض تهدیدی عمیق از حیث شناختی و هویتی قرار خواهد گرفت. جریان انقلاب برای تبیین دفاع ملی 12روزه و فرصت سازی از این رخداد، موارد ذیل را می­تواند در پیش بگیرد:

  • افشای سراب بودگی دکترین مصالحه با غرب و نشان دادن بنبست دکترین غرب گرایی و غرب اعتمادی و نشان دادن اینکه هرگونه گشایش ملی صرفا متکی بر عزم و تلاش ملی است و لزوما به واسطه گفتگو و مصالحه با غرب حاصل نمی شود.
  • تبیین و ترویج این تصویر که با اضمحلال اسراییل و اخراج آمریکا از منطقه گشایش عمومی در جامعه ایرانی اعم از اجتماعی و روانی و اقتصادی رخ خواهد داد.
  • تبیین دکترین مقاومت با قرائت غیرلیبرالی و اتخاذ رویکرد تبیینی و تربیتی در قبال توده مردم
  • تبیین کارکرد واقعی جریان نفوذ در ناکارآمد­ی­های حاکمیت و پخش برخی اعترافات نفوذی های مهم
  • گفتگو با افراد منصف و باشرف گفتمان غربگرا و غرب اعتماد با موضوع ارزیابی مواضع غرب و سراب مصالحه و گشایش بعد از مصالحه
  • گفتگو با نخبگان جوامع غربی در تبیین نظام سلطه و جایگاه محور مقاومت
  • اهتمام و مطالبه پیشرفت و کارآمدی و سلامت و اقتدار و قوت ملی در ذیل گفتمان مقاومت و عدم تساهل در برابر ناکارآمدی ها وناشایسته سالاری­ها و همچنین عدم تعارف در برابر انحرافات دکترینال و سیاستی در پیشرفت اسلامی-ایرانی… مثلا اگر کشور نیازمند شبکه ملی اطلاعات و یا مثلا سیستم عامل بومی است به سرعت باید اقدام شود و هیچگونه سستی و غفلتی پذیرفته نیست.
  • تبیین مخالفت نظام سلطه با پیشرفت کشور و نشان دادن اینکه جلوگیری از ترقی ایران هدف و علت اصلی حمله بوده است

عزیز نجف پور آقابیگلو

 

تحریف هویت اصیل آذربایجان

عکس قدیمی سمت راست مربوط به خانم خورشیدبانو ناتوان قفقازی یکی از شاعران پرآوازه #قراباغ است که به زبان ترکی آذربایجانی و فارسی شعر می سروده است. بانو #ناتوان در غزلسرایی از ادامه دهندگان محمد فضولی بود.
در این عکس او با ظاهری پوشیده و لباس اصیل زنان #آذربایجان به همراه #خانواده حضور دارد و حجاب و خانواده نه تنها مانع هنر و حضور اجتماعی او نشده بلکه به اعلی درجه در اشعار او متجلی است.
اشعار او مالامال از عشق به خانواده و فرزندان و طبیعت و البته در رثای امام حسین ع است. ناتوان مرثیه ای از زبان حضرت مسلم دارد که با این بیت شروع می شود: سویله حسینه ای صبا! کرببلایه گئلمسون… گئلسه دوشر بو شهریده، درد و بلایه گئلمسون (ای صبا به حسین بگو به کربلا نیاید… اگر بیاید و به درد و بلا و مصیبت خواهد افتاد).
تصویر سمت چپ تندیس منتسب به بانو ناتوان است که در شهر قبه جمهوری آذربایجان امروز نصب شده است. این تندیس نشانگان اروتیک دارد و اندام زنانه را برجسته کرده و دامن او را سعی کرده محو کند تا پاهای او مشخص تر شود… یعنی خلاف آن هویتی که بانو ناتوان دارد.
فرهنگ و هویت بیش از آنکه به زبان برگردد، با تفکر و ارزش و سبک زندگی نسبت دارد. پرسش این است که این بازنمایی فرهنگی پانترکهای جمهوری آذربایجان چه نسبتی با هویت اصیل آذربایجانی که پایگاه تشیع بوده، دارد؟ رقاصه های هرزه کاباره های باکو و نخجوان و … چه نسبتی با زنان و مادران مومن و باحیا و هنرمند آذربایجان دارند؟… هیچ!
و اینکه ما در بازخوانی و ترویج فرهنگ اصیل آذربایجان چه کرده ایم؟… هیچ!

عزیز نجف پور آقابیگلو

اعتدال انقلابی، پروژه ای ناتمام، جریانی در مسیر شدن

برای فهم رفتار سیاسی مرحوم آیت الله رییسی باید کمی به تحولات سیاسی دهه های قبل پرداخت. علیرغم زحمات زیادی که در دولت نهم و دهم کشیده شد، برخی رفتارهای رییس دولت وقت زمینه نگرانی نخبگان و مردم از تحدید عقلانیت و خدشه در مصالح کشور را مهیا کرد و فضای دوقطبی¬ای که حاصل شد نیاز به جریان میانه رو و همگرا را پررنگ تر نمود. دولت اعتدال در همین بستر توانست روی کار بیاید ولی بحران های اقتصادی و ضعف در تامین مصالح مردم که در آبان 98 و مدیریت کرونا به اوج رسید و همچنین بازسازی نوعی دوقطبی جدید، این هشدار نخبگان انقلاب را برجسته کرد که از عقلانیت لیبرال نمی توان انتظار تامین مصالح جامعه ایرانی داشت چرا که انقلاب اسلامی در تاروپود این مردم ریشه دارد و اصولا عقلانیت، امری خنثی نیست و می تواند لیبرال و یا توحیدی باشد.
آیت الله رییسی در چنین فضایی وارد انتخابات ریاست جمهوری شد و توانست در اوج هجمه و تخریب توامان ضدانقلاب های خارج نشین و لیبرالهای وطنی، اعتماد مردم ایران را کسب کند.
شهید جمهور فارغ از اقدامات و خدمات فراوانی که انجام داد به نظر چهار کلان پروژه اش مهمتر از بقیه بودند:
1. احیای اخلاق در سیاست و مدیریت:
انقلاب اسلامی و به تبع آن جمهوری اسلامی، جریانی مبتنی بر دین و به تبع آن مبتنی بر اخلاق اسلامی است و اگر اخلاق کارگزاران نظام و فعالان سیاسی دچار خدشه شود ضرر اصلی را کلیت انقلاب و نظام متحمل خواهند شد. امروز یکی از معظلات ما در حوزه سیاست و مدیریت شیوع بی اخلاقی پنهان است. دروغ، تهمت، فریب و انواع رفتارهای غیراخلاقی دیگر، هم در قبال رقبا و هم قبال همکاران و زیردستان و هم در قبال مردم، امری شایع شده است. بی¬اخلاقی بعضا در کوتاه مدت شاید توفیق و کارآمدی به بار آورد ولی در بلند مدت به ضد خودش تبدیل میشود و باعث بدبینی نیروها و درگیری متقابل می شود و نظام سیاسی دینی را دچار اختلال جدی می نماید.
مرحوم رییسی کوشید یکی از ارکان سیاست ورزی انقلاب اسلامی، یعنی اخلاق را در سیاست و مدیریت احیا کند. رفتارهای عمیق اخلاقی ایشان در مناظرات انتخاباتی و پرهیز از حواشی و پرداختن به اصل قضیه یعنی خدمت به مردم، تجلی زیست و منش فردی ایشان بود که در عرصه اجتماعی و سیاسی ساری می¬شد و همین باعث اعتماد مردم و البته آرامش بین جریانهای سیاسی و نخبگان می گردید. نقل است که مناعت طبع و بزرگواری جناب رییسی به حدی بود که آن آقای “شش کلاس” بعدا از تعابیر خود عذرخواهی و طلب حلالیت کرد و ای کاش کمی بیشتر جرات به خرج می داد و این عذرخواهی خود را علنی می کرد.
2. تمرکز بر وظایف و اختیارات قوه مجریه و پرهیز از حاکمیت دوگانه:
قوه مجریه حتما که یکی از ارکان مهم حاکمیت است ولی همه حاکمیت نیست و از سوی دیگر در ذیل قانون اساسی و سیاست¬های کلان کشور و حوزه اختیاراتش، وظیفه مدیریت اجرایی کشور را بر عهده دارد. در برهه ای خصوصا از دوران دولت اصلاحات، تصور بر این شد که قوه مجریه به جای اجرای سیاست ها و قوانین، اختیار وضع سیاست های کلان و قوانین را هم دارد و متعاقبا دو اشکال اساسی رخ می¬داد: 1- غفلت تمرکز قوه مجریه از اجرای بهینه وظایف محوله 2-ایجاد حاکمیت دوگانه و هرز رفتن انرژی ها و ظرفیت ها… این روند به اشکال مختلف در دولتهای احمدی نژاد و روحانی هم ادامه یافت ولی مرحوم رییسی نقطه عطفی بر این روند مذموم بود و عملا قوه مجریه را بر سر وظیفه و اختیارات اصلی خود نشاند و تمام همت خود را بر خدمت¬رسانی و آبادانی و پیشرفت کشور در ذیل سیاست¬های کلان و قوانین کشور نمود.
3. همت بر ارتقای مردمی شدن دولت و مشارکت مردم در پیشرفت کشور:
تجربه انقلاب اسلامی و شکل¬گیری نهادهایی چون جهادسازندگی و سپاه پاسداران و بسیج حاکی از مشارکت حداکثری مردم در مدیریت کشور است. ولی از اوایل دهه هفتاد روندی توسط پدر معنوی جریان اعتدال یعنی کارگزاران، رقم خورد که به حاشیه راندن توده مردم و تمرکز بر صرف ظرفیت نخبه-گان در مدیریت کشور بود.
وقتی ما از مردم حرف میزنیم منظورمان توده مردمِ واقعیِ کم¬رسانه¬ای هستند که بازنمایی بسیار کمی در رسانه های جریان های سیاسی حاکم دارند. جریان¬های سیاسی واژه مردم را تحریف کرده و معنای دست ساخته و رسانه ساخته خود را بدل از ظرفیت بزرگ مردم ایران می¬گیرند. الان در رسانه¬ها میزان اخباری که در باب مثلا تغییرِ جنسیت فلان بازیگر منتشر میشود از مجموع کل اخباری که در باب چالشهای چغندرکاران و باغداران دشت سلدوز نشر می یابد، بیشتر است.
مردم واقعی که اکثریت مطلق جامعه ایرانی هستند مسلمان، خانواده مدار، پیشرفت گرا و وطن دوست هستند و جناب رییسی سعی کرد روی مردم واقعی سرمایه گذاری کند و ظرفیت ایشان را در مسیر پیشرفت و توسعه کشور فعال نماید. تقویت نقش توده مردم در سیاستگذاری و مدیریت کشور هم به عنوان موضوع و مخاطب سیاست ها و اقدامات کشور، و هم به عنوان عامل اجرای سیاست ها و برنامه ها یکی از اولویت¬های دولت سیزدهم بود و ایجاد دستیار ویژه مردمی سازی هم در همین راستا انجام پذیرفت.
4. بازسازی جریان اعتدال انقلابی:
جامعه خسته از دوقطبی و رفتارهای تخریبی متقابل، نیازمند عقلانیت و مصلحت سنجی بود و در مقابل عقلانیت لیبرال، آیت الله شهید عقلانیت انقلابی و مصلحت سنجی در پارادایم انقلاب اسلامی را در دستور کار قرار داد. پرهیز از قبیله گرایی و مشارکت طیف های مختلف جریان انقلاب در مدیریت کشور تلاشی بود که توسط آن مرحوم پیگیری شد و حتی تلاش کرد از ظرفیت مدیران کارآمدی که با جریان رقیب همکاری کرده بودند ولی انحرافات مبنایی نداشتند و ملتزم به مصالح کشور بودند، استفاده کند و از تسویه فله ای ایشان اجتناب شود. اهمیت این مساله وقتی عیان تر می شود که بدانیم دولت روحانی با شعار عقلانیت و تدبیر، بخش زیادی از مدیران متعهد کشور را که منتقد رفتارهای دولت دهم بودند را جذب و در مسیر اهداف و سیاستهای لیبرالی به کار گرفته بود.
البته طبیعی است که این سیاست لزوما با دقت در تمام ارکان دولت ساری نشد و در اجرای آن بعضا اختلالاتی هم وجود داشت و مثلا هم جریانی از مدیران منحرف در دولت سیزدهم فرصت حضور یافتند و هم جریانی حذف گرا همت خود را بر زدودن رقبای درون گفتمانی خود گذاشتند ولی کلیت این پروژه قابل دفاع بود و طبعا اگر دولت شهید ادامه می یافت بر پختگی اجرای این سیاست افزوده میشد.
اعتدال انقلابی پروژه ای ناتمام و جریانی در مسیر شدن است و فارغ از ضعف ها و کاستی هایی که دارد و مثلا در حوزه سیاست ها و برنامه ها شدیدا نیازمند طراحی بر اساس مبانی انقلاب است و یا اینکه ساختار و تشکیلات منسجمی برای شناسایی و تربیت نیروها و شایسته سالاری ندارد، ولی عملا فضای سیاسی را چنان متحول کرد که کاندیداهای انتخابات چهاردهم در اتمسفر اعتدال انقلابی مشق سیاسی کردند.
جریان انقلاب اسلامی اگر به دنبال تداوم انقلاب و ارتقای کارآمدی و پیشرفت کشور بر اساس مبانی و غایات دینی و انقلابی است، باید ضمن بازسازی ساختار و تشکیلات خود، این چهار کلان پروژه شهید آیت الله رییسی را به شکلی پخته تر در دستور کار خود قرار دهد.

عزیز نجف پور آقابیگلو

خداحافظی از همکاران واحد الکترونیکی دانشگاه آزاد اسلامی

همکاران ارجمند دانشگاه آزاد اسلامی واحد الکترونیکی؛ استادان، دانشجویان، مدیران و کارمندان گرامی؛
سلام علیکم؛
هر آمدنی را رفتنی است و هر طلوعی را غروبی؛ این درسی است که گردش روزگار و چرخش شب و روز به هر انسان هوشیاری می‌آموزد. آنچه اهمیت دارد، این است که در این فاصله میان آمدن و رفتن، کاری مفید برای رضای خدا و خیر مردم انجام دهیم.
در چشم‌به‌هم‌زدنی، چهار سال پرتلاش گذشت؛ گویی همین دیروز بود که قدم به واحد الکترونیکی گذاشتم و با همکاران ارزشمند و دانشجویان عزیزم همراه شدم. در این مدت، برای ارتقای علمی و آموزشی واحد کوشیدیم، روش‌هایی برای تکریم بیشتر همکاران و دانشجویان آزمودیم و تجربیاتی از موفقیت‌ها و ناکامی‌ها اندوختیم. خداوند شاهد است که تلاش و همت بنده همواره در راستای خیر و مصلحت واحد الکترونیکی بوده، هرچند به ضعف‌ها و خطاهای خود نیز اعتراف دارم و از این بابت طلب بخشش و مغفرت می‌کنم.
امروز، ایران سرافراز به همت بلند مردم و جوانانی نیاز دارد که قله‌های پیشرفت را نشانه گرفته‌اند. این حرکت فراگیر مردمی، راه خود را از میان دشواری‌ها و چالش‌ها می‌یابد و در مسیر تعالی، منتظر کسی نمی‌ماند و همه ما، همچون دانه‌های تسبیح، در این جریان به هم پیوسته‌ایم و علی‌رغم مشکلات اقتصادی و اجتماعی، انشالله تلاش خواهیم کرد که هر یک نقش خود را در این مسیر به درستی ایفا کنیم.
استادی که آموزش بهینه و تربیت پدرانه را سرلوحه کار خود قرار داده و کارمندی که وظایفش را با مسئولیت و دلسوزی انجام می‌دهد، مدیری که حوزه خود را با کارایی و اثربخشی سامان می‌بخشد، و دانشجویی که در کسب دانش و عمل به مسئولیت اجتماعی تلاش می کند، همه در عهد مشترک پیشرفت جامعه ایرانی شریک‌اند… خداوند هم این دل‌های پاک و اراده‌های استوار را می‌بیند و ان‌شاءالله توفیق، نعمت و برکت خویش را نصیب‌مان خواهد کرد.
هرچند دیگر افتخار همراهی با شما عزیزان را در واحد الکترونیکی ندارم، اما به‌عنوان عضوی از مردم بزرگ ایران، مفتخرم که همراه همدیگر برای رفع مشکلات و موانع سختی‌های داخلی و خارجی و سربلندی و تعالی این سرزمین تلاش کنیم و به آینده‌ای روشن امیدوار باشیم.
در پایان، ضمن عرض خداحافظی، از صمیم قلب بابت هرگونه کاستی و ضعف در دوران مسئولیت خود پوزش می‌طلبم و از شما عزیزان طلب حلالیت دارم و در این ماه مبارک رمضان و در آستانه سال نو، برای شما و جناب آقای دکتر اسماعیل زینالی، رئیس محترم واحد الکترونیکی، آرزوی توفیق، سلامتی و سربلندی روزافزون دارم.

عزیز نجف‌پور آقابیگلو
دوازدهم اسفند ۱۴۰۳ شمسی
مصادف با اول رمضان ۱۴۴۶ قمری

چرا بزرگداشت شهدای چالدران امروز موضوعیت دارد؟

1. #نظام_سلطه در تلاش است هویت‌دوستی مردم #آذربایجان را به نفع #پانترک ها مصادره کند و هویت ترکی این مردم را در تقابل با هویت ملی ایرانی و همبسته با هویت کشورهای ترکیه و جمهوری آذربايجان نشان دهد و بدین طریق از داخل ایران اهرم فشار سیاسی ایجاد کند. ولی #شهدای_چالدران گواهی بر اصالت ایرانی مردم آذربایجان است که بر اساس هویت ملی و فرهنگ شیعی با حکومت ترک عثمانی به تقابل می رسد. یعنی اینکه صرف زبان مشترک، ملیت ساز نیست و عناصر مهمتری در تکوین یک ملت لازم است. مسلما که عناصری چون امیرالمومنین ع و امام حسین ع و ابولفضل العباس ع و زینب س در تعیین هویت و ملیت مردم آذربایجان بر اشتراکات زبانی غلبه مطلق دارد. مردم آذربایجان در طول تاریخ اثبات کرده اند که به مفهوم امت متعهد هستند. امت به معنای جمعی از انسانهاست که حول هدف و مقصدی مشترک مجتمع شده اند. از سوی دیگر مفهوم ملت براساس فرهنگ و تجربه تاریخی مشترک در یک گستره سرزمینی شکل می گیرد و مردم #ایران در عین تنوع اقوام، یک ملت است و مردم آذربایجان هم از ارکان ملیت ایرانی هستند.
2. چالدران شاهدی بر تجاوز حاکم یاغی عثمانی به ملت و امت ایرانی و مقاومت دلیرانه ایرانیان است. درست است که ایران در این جنگ شکست می‌خورد و بخش زیادی از سپاه در جنگی غیورانه شهید می‌شوند ولی در نبردهای بعد که حدود ۴دهه به طول می‌کشد فتح و ظفرها حاصل می شود و قدرت و توان ملیت ایرانی نمایان می گردد. این فتوحات حتی در دوره قاجار و افشاریه هم تکرار می‌شود.
3. در چالدران جوانان غیور ترک ایرانی در کنار جوانان اصفهان و شیراز و مازندران و… جنگیده و به شهادت رسیده اند. حدود پنج قرن بعد شبیه این حماسه را در دفاع مقدس شاهدیم. شهیدان مهدی باکری از ارومیه و ابراهیم همت از اصفهان و حسن باقری از تهران و محمود کاوه از مشهد و … همه در یک جبهه و یک هویت و یک آرمان جنگیده و شهید شده اند. این گوهرِ پیام بزرگداشت شهدای چالدران به فتنه انگیزی های اخیر بازماندگان عثمانی و فریب خوردگان دورافتاده از وطن در باکو است.
4. البته چالدران یک پیام پنهان داخلی هم دارد. اصالت و هویت یکپارچه ملیت ایرانی که با مشارکت و همبستگی همه اقوام ایرانی در طول تاریخ شکل گرفته و حماسه ها آفریده است، رمز تداوم توفیقات امروز و فردای ماست. باید بدین تنوع و رنگارنگی این هویت مشترک احترام کرد و از تلاشهای خام اندیشانه برای فروکاهش هویت ایرانی به یکی از اقوام خودداری کرد و حقوق همه فرهنگهای ایرانی را در این بوم رنگارنگ هویت یکپارچه ایرانی محفوظ داشت. قبلا در یادداشت” حفظ و احیای فرهنگهای متکثر ایرانی، اصلی ترین راهبرد فرهنگی انقلاب اسلامی در دنیای مدرن است” بیشتر بدین موضوع پرداخته ام.

عزیز نجف پور آقابیگلو

الگوی مواجهه با تحولات پارادایمی

اخیرا مصاحبه ای از جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا غلامی منتشر شده که ایشان به صراحت به نفی علوم انسانی اسلامی و علم دینی میپردازد.
سوابق ایشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی و کنگره علوم انسانی اسلامی و همچنین کنشگری علمی و اجرایی ایشان در این عرصه، بخشی از فعالان حوزه #علوم‌_انسانی_اسلامی را به واکنش‌های انتقادی واداشته و دلایل مختلفی بر این تغییر مواضع ایشان، از کم دانشی گرفته تا تاثیر تحولات سیاسی و حتی تنش ها و اختلافات داخلی و … برشمرده اند.
در این مورد چند نکته را باید دقت کرد:
۱- ادبیات علوم انسانی اسلامی و #علم_دینی سابقه ای بالاتر از نظام جمهوری اسلامی دارد و محدود به صاحبنظران ایرانی هم نیست و روز به روز هم بر غنای آن افزوده می‌شود. فلذا با تغییرات نظری یک نفر مورد خدشه قرار نمی‌گیرد.
۲- تحولات فکری و پارادایمی پژوهشگران امری عادی در ساحت اندیشه است و حتما هم منشا معرفتی صرف ندارد و عوامل غیرمعرفتی هم در این تحولات نقش دارند. مهم اینست که فرد چقدر می‌تواند روایت موجهی از این تغییر پارادایم ارایه دهد. از این رو: اولا نباید کسی را به دلیل تغییرات نظری مواخذه کرد؛ ثانیا باید به گفتگو و نقد نظریات جدید و مهم‌تر از آن، فهم و نقد استدلال های توجیه گر این تغییرات پرداخت؛ ثالثا عوامل غیرمعرفتی این تغییرات نظری را واکاوی و افشا کرد.
۳- در فضای آکادمیک ایران خیل زیادی از استادان و پژوهشگران متعلق به پارادایم #علم_مدرن ، حضور دارند که فضای تعامل علمی و نقد روشمند دوستانه و محترمانه بین ایشان و پارادایم علوم انسانی اسلامی در جریان است… جناب دکتر غلامی حداکثر از پارادایم علم اسلامی به پارادایم علم مدرن سوق یافته فلذا همچنان محترم است و طبعا حسب وسع علمی می‌تواند مورد گفتگو و نقد قرار گیرد.
در کل هم حواسمان باشد که بخشی از راه علوم انسانی اسلامی از شناخت و نقد روشمند علم مدرن می‌گذرد.

عزیز نجف‌پور آقابیگلو

از حکمرانی سکو تا حکمرانی داده

.
#حکمرانی_داده بدون حکمرانی سکو ممکن نیست… #مقررات‌گذاری در حوزه داده اگر مورد پذیرش سکو نباشد امکان اجرا نخواهد یافت… تجربه تلاش برای تعامل با چند سکوی آمریکایی هم به عنوان شاهد پیش روی ماست و فیلتر این سکوها هم صرفا به دلیل عدم پذیرش مقررات‌گذاری ما در این سکوها انجام شد و الان هم با تقسیم کار مشترک بین سکوهای آمریکایی و #فیلترشکن_فروش‌ ها و البته با مشارکت مدیران بی سواد و بی تعهد به مصالح ملی، شاهد شکستن حکمرانی ملی هستیم.
از سوی دیگر یک وقت است که ما سودای حاکمیت بر #اینترنت داریم و یک وقت است که می‌خواهیم ارض مجازی خود را از حاکمیت جریان سلطه نجات دهیم و به #استقلال_سایبری برسیم… آنچیزی که دارد رخ می‌دهد حالت دوم است و حاکمان اینترنت نه تنها برای مردم و دولت‌های ملی ایجاد مزاحمت می‌کنند، بلکه رفتار مردم را هم رگولاتوری کرده و در امور حاکمیتی کشورها مداخله می نمایند و به نوعی دنبال #استعمار_مجازی هستند.
تامین #حکمرانی_فضای_مجازی فقط مطالبه جریان انقلاب نیست… ملی‌گراهای واقعی هم باید مطالبه گر باشند.

عزیز نجف‌پور آقابیگلو

هسته گرایان سایبری


در اواخر دهه هشتاد نشریه ای بود به نام “هسته های مقاومت تاکتیکی(همت)” که هرکسی را که منتقد اشتباهات رو به فزاینده احمدی نژاد بود، به حساب یاران هاشمی فاکتور می‌کرد و با ایجاد جنگ روانی، منتقدان درون گفتمانی دولت وقت را به سکوت می‌کشاند در حالی که فروکاهش آرایش سیاسی کشور به مخالفان و موافقان احمدی نژاد، کم لطفی در ظرفیت و تنوع گسترده نیروهای سیاسی بود.
الان هم به مدد جریان #استعمار_سایبری ، هسته های مقاومت تاکتیکی دیگری شکل گرفته و هرکسی منتقد رفتارهای ژورنالیستی و سیاستزده برخی از عناصر دولت در ول کردن فضای مجازی باشد، در طیف مقابلِ دوقطبی کذایی و موهومِ “موافق فیلترینگ-مخالف فیلترینگ” قرار می‌دهد… نقل است به کرگدن گفتند دنیا چند قسمت است؟ در پاسخ گفت : دو قسمت! اینطرف و آنطرف شاخ من… حرف کرگدن اشتباه نبوده ولی به درد آدمیزاد نمی‌خورد چرا که با شاخص شاخ نمیتوان عالم را تبیین کرد.
واقعیت اینست که #فيلترينگ چند سکوی آمریکایی جزو سیاستهای سلبی نظام حکمرانی سایبری بوده و علت بسنده کردن بدین سیاست، صرفا از سر ناچاری و نداشتن برنامه جامع اثباتی برای #حکمرانی_قانومند بوده است و غالب دولتها هم وظیفه کلان و اثباتی خود را در این حوزه به درستی انجام نداده اند و در کمال تاسف هرازگاهی هم با موجهای سیاست زده و غیرکارشناسی صحبت از کنار گذاشتن همین نیم بند ابزار حکمرانی هم دارند. ابزاری که در تمام دنیا مورد استفاده دولتهاست و به اسم شعارهای خام دموکراتیک کنار گذاشته نشده و در جای خود کاربرد خودش را دارد.
اینکه در حکمرانی فضای مجازی نباید رویکرد سلبی صرف داشته باشیم حرف درستی است ولی وقتی میتوان از بازنگری در ابزارهای سلبی صحبت کرد که طرحی بزرگتر و اثباتی موجود باشد.
فلذا پرسش اینست که آقایانی که به دنبال رفع فیلتر این چند سکوی آمریکایی هستند آیا طرحی کلان و اثباتی و جامع برای تامین #حکمرانی_فضای_مجازی جمهوری اسلامی دارند؟ اگر دارند لطفا چکیده اش را در چند خط به مردم گزارش دهند.
عزیز نجف پور آقابیگلو

برنامه مشترک پیشرفت، نیاز امروز جبهه مقاومت

جریان مقاومت اگر برنامه #پیشرفت_مقاومتی نداشته باشد ضربه خواهد دید. سوریه نمونه بارز این ادعاست.
وقتی که جریان #سلطه جنگ ترکیبی همه جانبه راه انداخته و هدف اصلی اش هم جلوگیری از “پیشرفت محور مقاومت با حفظ اصول مقاومت” می باشد، مقابله هم باید همه جانبه باشد.
سقوط اسد را از ابعاد مختلف نظامی، امنیتی و رسانه ای میتوان مورد واکاوی قرار دارد ولی به نظر میرسد عامل اصلی این رخداد به ظاهر غیرمنتظره، (که با بررسی شرایط چندسال گذشته سوریه چندان هم غیرمنتظره به نظر نمی‌رسیده ) را باید در فشارهای اقتصادی و عدم اهتمام کافی برای بازسازی و رشد و پیشرفت کشور در تناسب با، هم نیاز مردم سوریه و هم در قیاس با وضعیت #پیشرفت و آبادانی کشورهای منطقه توصیف کرد.
نظام اسد در طی یک دهه گذشته نتوانست برنامه پیشرفت کشور خود را بر اساس پارادایم #مقاومت سامان دهد. بدین صورت که در عین پیشرفت اصول و چارچوب مقاومت را هم حفظ نماید و در این سال‌های آخر هم با درک فشار فزاینده اقتصادی و اجتماعی به مردمش، سعی کرد از کشورهایی چون امارات و … استمداد، و یحتمل الگو بجوید غافل از اینکه این چرخشی مرگبار بود و پیش از آنکه منفعتی به مسافران کشتی طوفان زده سوریه برساند، به غرق شدن آن خواهد انجامید.
عقب ماندگی سطح زندگی استانهای #سوریه در قیاس با استان ادلب که تحت تصرف شورشیان تحت حمایت اقتصادی ترکیه(بخوانید غرب و صهیونیزم) بود، به روشنی قابل مشاهده است. حتما هم توجه داریم که حتما همه مردم علقه های دینی و ملی یکسانی ندارند و کمتر مردمی چون مردم ایران می‌توانند سالها در مقابل انواع فشارها از جمله فشارهاي اقتصادی مقاومت کنند. هرچند در همین جامعه ایران هم فشارهای اقتصادی، بخشی از مردم را که در حالت عادی مشکلی با انقلاب و نظام ندارند را دچار تردید می نماید.
علی ای حال به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی در ابعاد نظامی و امنیتی برای سوریه کم گذاشته باشد ولی حتما که ما سهم قابل توجهی در این بی برنامه گی برای پیشرفت مقاومتی، داریم چرا که به عنوان مغز و رهبر جبهه مقاومت نتوانسته ایم عناصر جبهه را در مسیر رشد و پیشرفت در پارادایم مقاومت به صورت هماهنگ و هم افزا راهبری کنیم.
واقعیت مهم دیگر این است که اگر محور مقاومت به صورت هماهنگ برنامه جامع و هم‌افزای پیشرفت داشته باشند، سرریز این اقدامات مشترک، داخل #ایران را هم منتفع خواهد کرد و باعث تقویت مضاعف پیشرفت و رشد ملی ما هم خواهد گردید.
فارغ از اینکه هزینه‌کردهای ما در محور مقاومت از منظر نظامی و امنیتی توجیه کامل دارد ولی با اتخاذ رویکرد توامان هم نظامی-امنیتی و هم اقتصادی، طبعا شاهد ثمرات مضاعف پیشرفت همه جانبه در سطح ملی و در سطح جبهه مقاومت خواهیم بود.
فرصت ها به سرعت می گذرند و تهدیدها و توطئه ها به شدت روی می آورند… تدبیری مضاعف می باید.

عزیز نجف پور آقابیگلو

اندر ضرورت نقد علم جدید و جستجوی علم بدیل

علم جدید، توتم دنیای مدرن است و بر اساس آن، شناخت انسان امروز از ابعاد و اکناف دنیا بسط یافته و امکان تصرف و تسخیر عالم فراهم می¬آید. علم جدید بر بستر مبانی و فرهنگ غربی رشد و تکوین یافته و موضوعات و غایت خود را از عالَم غربی اقتباس کرده و روش¬های خود را متناسب با این زیست بوم سامان داده است.
طبیعی است که اقتباس و کاربست این علم در دنیای دینی، که بر خلاف دنیای مدرن، عنصر “وحی” یکی از ارکان و منابع معرفت به حساب می آید و در تعیین غایت انسان و علم، نقشی بی بدیل دارد، نیازمند بصیرت¬ها و تدابیر و اصلاحاتی است. ورود و توسعه غیرروشمند علم جدید در ایران که به موازات شکست و انقطاع ساختارهای بومی ایرانی و ایجاد ساختارهای اجتماعی مدرن انجام پذیرفت، هم مستوجب بحرانهای فرهنگی و هم بحران ناکارآمدی در مسیر پیشرفت گردیده است.
ایجاد اعوجاجات اعتقادی و انگیزشی و رفتاری، یک بعد از کژکارکردهای علم جدید بوده و مهم¬تر از آن، کاربست غیرروشمند علم جدید در سیاستگذاری و برنامه ریزی و مدیریت و پیشرفت کشور هم مایه انحراف از تحقق اهداف برآمده از زیست بوم ایرانی اسلامی شده و هم به دلیل عدم تناسب با مبانی، موضوعات و غایات جامعه، در سطح کلان باعث ناکارآمدی اقدامات شده است.
“علم تجربی” برساخته تعامل ذهن و مشاهدات عینی است که البته مبانی و غایات و هنجارهای آدمی بر این “برساختن”، سایه افکنده است. از این رو فرآیند علم ورزی و علم پردازی، فرآیندی بی وقفه و چارچوب نابردار است و برای همین دانشمند می باید مدام مشغول بازسازی برساخته های ذهنی اش بر اساس واقعیات عینی باشد و این یک وجه از راز حرکت قدرتمند قطار علم در دنیای مدرن است. از سوی دیگر تقاضای علم توسط نهادهای اجتماعی، وجه دوم این راز تحرک پرشتاب علم در عالَم غربی است.
به تناسب، آن چیزی که در ایران شاهد هستیم غفلت از این دو وجه است: مواجهه انسدادی، رسوبی و متحجرانه با علم و بستن مسیر خلاقیت و نوآوری اذهان در مواجهه با واقعیات و پدیده های اجتماعی و طبیعی؛ و بت سازی از برساخته های دانشمندان غربی و اصرار بر هنجار نانوشتۀ “تبعیت از نظریات اسلاف غربی” و متعاقبا عدم مواجهه عالمانه و عمیق با مساله جامعه ایرانی و عدم نظریه پردازی برای تبیین، پیشبینی و ارایه تجویز برای رشد و پیشرفت جامعه ایرانی متناسب با مبانی و غایات بومی است.
راه برون رفت از این انسداد اولا شناخت ماهیت علم جدید و ثانیا نقد نظریات علمی از وجوه مختلف و ثالثا تمرکز اصیل علمی بر حل مسائل و موضوعات پیشرفت اسلامی ایرانی است.

 عزیز نجف پور آقابیگلو