در عصر گالیله زمین مرکزی در اذهان قاطبه جامعه حاکم بود و هرکسی خلاف آن میگفت تکفیرش میکردند و محاکمه گالیله نشان دهنده اوج تسلط ایده زمین مرکزی در اذهان مردمان وقت بود.
افسانه، افسانه است چه افسانۀ زمین مرکزی عصر گالیله باشد چه افسانۀ آزاد و دموکراتیک انگاریِ فضای مجازی و اینترنت توسط خودعاقل پنداران وطنیِ ایرانِ قرن پانزدهم… نتیجه این افسانه ها هم تقریبا یکسان است. افسانه اول به محاکمه و حکم اعدام گالیله منجر می شود و دومی به ایزوله شماریِ سکوهای داخلی و بین المللی انگاریِ سکوهای خارجی… اولی را کلیسای عصر تاریکی رقم میزند و دومی را برخی جریان ها و رسانه های اصولگرا و انقلابیِ همنوا با جریان استعمار مجازی… جالب اینکه هردو هم خاستگاه دینی دارند!
با جریان استعمار مجازی کاری نداریم که تکلیفشان مشخص است ولی این جماعت اصولگرای خودعاقلتر پندار، چنان از ایزوله شدن مردمان در سکوهای داخلی و مثلا در ایتا و ویراستی حرف میزنند که گویا ملل دنیا، همانطور که می زیند در این سکوهایِ به اصطلاح بین المللی هم بازنمایی شده اند و هر ملتی هرآنگونه که اراده کرده در این فضاها هم زیست می کند و با چنان حرارت و اطمینانی عبارت ” پیامرسانهای بین المللی” را تکرار میکنند که گویا ملت های عالم در تفاهمی مشترک به تعریف قواعد و مقررات سکوها اقدام کرده اند و نهادی متشکل از تک تک ملل عالم بر پشت میز تنظیم گری سکوها نشسته است… در حالی که مردمان عاقل بین الملل، به افسانه بودگی عباراتی چون آزاد، دموکراتیک و خنثی بودن اینترنت اذعان دارند و می دانند که سکوها کدخدا دارند و توسط از ما بهترانی، حکمرانی و رگولاتوری می شوند و صاحبان فضای سایبر از طریق داده های کلان ملتها به رصد و شناخت جامع و مدیریت آنها میپردازند و فضای مجازی حاضر، حد اعلای سلطه را برای استعمارگران تامین میکند. استعمار مجازی ترم جدیدی در ترمینولوژی استعمارپژوهان است.
مثال آشنای حذف و سانسور نام سردار سلیمانی از اینستاگرام و یا فیلترینگ تیک تاک در کشور آزاد و دموکرات آمریکا، چونان ضرباتی سنگین بر شیشه ذهن این شیفته گان سکوهای آمریکایی است تا شاید کمی ترک بردارد و روزنی به سوی واقعیت بیابد… همانطور که گالیله سعی کرد تلسکوپ واقعیت نمای خود را بر چشم متعصبان و متحجرین وقت بفشارد شاید که واقعیت را بدور از تصورات ذهنی شان مشاهده کنند. گالیله هر چند در این تلاشش ناکام ماند و بعد از اقرار اضطراری به زمین مرکزی، نگاهی معنادار به زمین کرد و گفت: من گفتم که تو نمیچرخی… ولی تو بچرخ!، اما ما ناامید نیستیم و با دلی روشن بدین جماعت میگوییم که به خدا اینترنت و سکوی بین المللی دموکراتیک نداریم و غالب آن ملک طلق آمریکاست و همانگونه که شتاب سقوط اشیا ربطی به مشاهده گر مسیحی و یهودی و مسلمان ندارد حاکمیت آمریکا بر اینترنت و سکوهای مذکور هم واقعیتی خارج از اذهان است و مستقل از اینکه ما با آمریکا دوست باشیم یا دشمن واقعیت دارد.
این “مغزهای زنگ زده واقعیت نبین”، سکوهای آمریکایی را بدل از دنیای بین الملل گرفته اند و همانند ماهیِ در تنگ، که می پندارد در دریای بیکران میزید و یا همانند قهرمان فیلم “نمایش ترومن” که در دوران خامی و جهالت فکر می کرد که در دنیایی بدون انتها زیست می کند، بر این پندارند که در فضای مجازیِ بیکران و آزاد و عادلانه و بی حاکم زیست می کنند. البته همچنان که ترومن آنقدر شانس و عقل داشت که وقتی با دیواره دکور افق برخورد کرد، متوجه بشود که دنیایش واقعی و بیکران نبوده است ما هم امیدواریم برخوردهای این جماعت با دیواره های دروغین جریان آزاد اطلاعات در سکوهای به اصطلاح بین المللی، مایه بیداری و رهایی شان بشود… انشالله.
جالبتر اینکه آنکه مردمان را از خود واقعی شان جدا کرده و در درون سکوی خود ایزوله نموده و نوع خاصی از زیستن و نوع خاصی از بازنمایی را حقنه می کند، سکوی آمریکایی است و خیلی بدشانسی توام با بی عقلی لازم است که وقتی دستانمان به دکورهای کاذب این سکوها می خورد، متوجه ساختگی و مصنوعی بودن این فضا نشویم… آنگونه که ترومن در سکانس پایانی فیلم، دست به دکور افق می زند و بر ساختگی بودن عالمِ دست ساختهء کارگردانی که بسان خداوند از بلندای آسمان ساختگی با او حرف میزند، یقین می یابد و جسورانه پله های خروج به دنیای واقعی را طی میکند و از آن عالم دست ساخته که تحت کنترل کارگردان است، خارج می شود.
ترومن نظر و اراده کارگردان “نمایش ترومن” را نپذیرفت ولی اگر کسی علاقمند باشد نظر کارگردان “سکوی ترومن”[1] را بپذیرد که “دنیای خارجی هیچ مزیتی بر سکوهای آمریکایی ندارد”[2]، حرفی نیست و این انتخاب حق اوست ولی حق ندارد انتخاب دیگرانی را که نمی خواهند بدین عالم دست ساخته تن بدهند، با دروغ و توهین و شانتاژ مانع شود و مثلا در محافل عمومی و خصوصی و در نجواهای درِگوشی، فغان و شیون کند که ای داد که این سکوهای داخلی در تقابل با سکوهای بین المللی به دنبال دوقطبی سازی مردمان ایرانند و برچسب “ایتازده گی” را به سان مهلک ترین بیماری سایبری ایران معرفی کنند و علمای قم و زعمای تهران را تذکر و تحذیر نمایند. در حالی که با این منطق، اول دوقطبی ساز این کشور امام روح الله بود که با کوبیدن بر طبل استقلال، “ایران زده گی” را متعیّن کرد که سودای ایرانیّتِ اقتصاد و فرهنگ و سیاست و … داشت. ولی درد این جماعت در اصل با ایتا و ایتازدگی نیست بلکه مشکل با بومی گرایی سایبری و هرگونه سکوی بومی مستقل ایرانی است.
البته منکر برخی گنگ های محتوایی در داخل سکوی های داخلی نیستیم و طبعا مخالف نظام یکپارچه تنظیم گری سکوهای داخلی هم نمی توانیم باشیم تا جلوی رفتارهای سلیقه ای احتمالی گرفته شود و این هم همت دستگاههای دولتی را می طلبد که معماری و اقدام نمایند. چرا که سکوی داخلی باید محل بازنمایی خود واقعی جامعه ایرانی و بستر آزادی مسوولانه در ذیل قوانین جمهور مردم باشد.
طبیعتا هر جامعه عاقلی که به دنبال زیست واقعی بدور از هدایت و تنظیم گری بیگانگان باشد باید به سمت توسعه سکوهای بومی خود پیش برود و البته ارتباط با سایر ملت ها و ارتباطات بین المللی، داستان مفصلی است که نیازمند همت بینالمللی بدور از سلطه حکمرانان فضای مجازی موجود است که در فضایی شفاف و عادلانه به توسعه سکوهای مشترک اهتمام کنند که ابعاد آن را قبلا در یادداشتِ “جنبش عدم تعهد سایبری فرصتی برای توسعه سکوهای بین المللی” [3] به عنوان ضرورت ارتباطات آزاد و روشمند ملت های دنیا مفصل توضیح داده ام.
در انتها ذکر این نکته را لازم می دانم که اصل مشکل در این است که ضعف سواد حکمرانی فضای مجازی به بین المللی انگاری سکوهای آمریکایی و لولوپنداری سکوهای داخلی می انجامد.
عزیز نجف پور آقابیگلو
پینوشت:
[1] بر وزن “نمایش ترومن” فیلمی ساخته پیتر ویر که فردی به نام ترومن را به نمایش میگذارد که از اول تولد در فضای ساختگی زندگی میکند و خود از بازیگری خودش و تمام افراد پیرامونش و ساختگی بودن آن ناآگاه است.
[2] در سکانس آخر فیلم نمایش ترومن که ترومن متوجه ساختگی بودن عالم پیرامونش میشود و در آستانه پله های خروج قرار میگیرد کارگردان فیلم از بلندگوهایی که در آسمان و پشت سایه روشن ابرها و خورشید پنهان شده به ترومن میگوید که دنیای بیرون هیچ مزیتی به دنیایی که او ساخته ندارد و از ترومن میخواهد که نمایش را ترک نکند…
[3] https://a-najafpour.ir/adam-taahod/