الگوی مواجهه با تحولات پارادایمی

اخیرا مصاحبه ای از جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا غلامی منتشر شده که ایشان به صراحت به نفی علوم انسانی اسلامی و علم دینی میپردازد.
سوابق ایشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی و کنگره علوم انسانی اسلامی و همچنین کنشگری علمی و اجرایی ایشان در این عرصه، بخشی از فعالان حوزه #علوم‌_انسانی_اسلامی را به واکنش‌های انتقادی واداشته و دلایل مختلفی بر این تغییر مواضع ایشان، از کم دانشی گرفته تا تاثیر تحولات سیاسی و حتی تنش ها و اختلافات داخلی و … برشمرده اند.
در این مورد چند نکته را باید دقت کرد:
۱- ادبیات علوم انسانی اسلامی و #علم_دینی سابقه ای بالاتر از نظام جمهوری اسلامی دارد و محدود به صاحبنظران ایرانی هم نیست و روز به روز هم بر غنای آن افزوده می‌شود. فلذا با تغییرات نظری یک نفر مورد خدشه قرار نمی‌گیرد.
۲- تحولات فکری و پارادایمی پژوهشگران امری عادی در ساحت اندیشه است و حتما هم منشا معرفتی صرف ندارد و عوامل غیرمعرفتی هم در این تحولات نقش دارند. مهم اینست که فرد چقدر می‌تواند روایت موجهی از این تغییر پارادایم ارایه دهد. از این رو: اولا نباید کسی را به دلیل تغییرات نظری مواخذه کرد؛ ثانیا باید به گفتگو و نقد نظریات جدید و مهم‌تر از آن، فهم و نقد استدلال های توجیه گر این تغییرات پرداخت؛ ثالثا عوامل غیرمعرفتی این تغییرات نظری را واکاوی و افشا کرد.
۳- در فضای آکادمیک ایران خیل زیادی از استادان و پژوهشگران متعلق به پارادایم #علم_مدرن ، حضور دارند که فضای تعامل علمی و نقد روشمند دوستانه و محترمانه بین ایشان و پارادایم علوم انسانی اسلامی در جریان است… جناب دکتر غلامی حداکثر از پارادایم علم اسلامی به پارادایم علم مدرن سوق یافته فلذا همچنان محترم است و طبعا حسب وسع علمی می‌تواند مورد گفتگو و نقد قرار گیرد.
در کل هم حواسمان باشد که بخشی از راه علوم انسانی اسلامی از شناخت و نقد روشمند علم مدرن می‌گذرد.

عزیز نجف‌پور آقابیگلو

از حکمرانی سکو تا حکمرانی داده

.
#حکمرانی_داده بدون حکمرانی سکو ممکن نیست… #مقررات‌گذاری در حوزه داده اگر مورد پذیرش سکو نباشد امکان اجرا نخواهد یافت… تجربه تلاش برای تعامل با چند سکوی آمریکایی هم به عنوان شاهد پیش روی ماست و فیلتر این سکوها هم صرفا به دلیل عدم پذیرش مقررات‌گذاری ما در این سکوها انجام شد و الان هم با تقسیم کار مشترک بین سکوهای آمریکایی و #فیلترشکن_فروش‌ ها و البته با مشارکت مدیران بی سواد و بی تعهد به مصالح ملی، شاهد شکستن حکمرانی ملی هستیم.
از سوی دیگر یک وقت است که ما سودای حاکمیت بر #اینترنت داریم و یک وقت است که می‌خواهیم ارض مجازی خود را از حاکمیت جریان سلطه نجات دهیم و به #استقلال_سایبری برسیم… آنچیزی که دارد رخ می‌دهد حالت دوم است و حاکمان اینترنت نه تنها برای مردم و دولت‌های ملی ایجاد مزاحمت می‌کنند، بلکه رفتار مردم را هم رگولاتوری کرده و در امور حاکمیتی کشورها مداخله می نمایند و به نوعی دنبال #استعمار_مجازی هستند.
تامین #حکمرانی_فضای_مجازی فقط مطالبه جریان انقلاب نیست… ملی‌گراهای واقعی هم باید مطالبه گر باشند.

عزیز نجف‌پور آقابیگلو

هسته گرایان سایبری


در اواخر دهه هشتاد نشریه ای بود به نام “هسته های مقاومت تاکتیکی(همت)” که هرکسی را که منتقد اشتباهات رو به فزاینده احمدی نژاد بود، به حساب یاران هاشمی فاکتور می‌کرد و با ایجاد جنگ روانی، منتقدان درون گفتمانی دولت وقت را به سکوت می‌کشاند در حالی که فروکاهش آرایش سیاسی کشور به مخالفان و موافقان احمدی نژاد، کم لطفی در ظرفیت و تنوع گسترده نیروهای سیاسی بود.
الان هم به مدد جریان #استعمار_سایبری ، هسته های مقاومت تاکتیکی دیگری شکل گرفته و هرکسی منتقد رفتارهای ژورنالیستی و سیاستزده برخی از عناصر دولت در ول کردن فضای مجازی باشد، در طیف مقابلِ دوقطبی کذایی و موهومِ “موافق فیلترینگ-مخالف فیلترینگ” قرار می‌دهد… نقل است به کرگدن گفتند دنیا چند قسمت است؟ در پاسخ گفت : دو قسمت! اینطرف و آنطرف شاخ من… حرف کرگدن اشتباه نبوده ولی به درد آدمیزاد نمی‌خورد چرا که با شاخص شاخ نمیتوان عالم را تبیین کرد.
واقعیت اینست که #فيلترينگ چند سکوی آمریکایی جزو سیاستهای سلبی نظام حکمرانی سایبری بوده و علت بسنده کردن بدین سیاست، صرفا از سر ناچاری و نداشتن برنامه جامع اثباتی برای #حکمرانی_قانومند بوده است و غالب دولتها هم وظیفه کلان و اثباتی خود را در این حوزه به درستی انجام نداده اند و در کمال تاسف هرازگاهی هم با موجهای سیاست زده و غیرکارشناسی صحبت از کنار گذاشتن همین نیم بند ابزار حکمرانی هم دارند. ابزاری که در تمام دنیا مورد استفاده دولتهاست و به اسم شعارهای خام دموکراتیک کنار گذاشته نشده و در جای خود کاربرد خودش را دارد.
اینکه در حکمرانی فضای مجازی نباید رویکرد سلبی صرف داشته باشیم حرف درستی است ولی وقتی میتوان از بازنگری در ابزارهای سلبی صحبت کرد که طرحی بزرگتر و اثباتی موجود باشد.
فلذا پرسش اینست که آقایانی که به دنبال رفع فیلتر این چند سکوی آمریکایی هستند آیا طرحی کلان و اثباتی و جامع برای تامین #حکمرانی_فضای_مجازی جمهوری اسلامی دارند؟ اگر دارند لطفا چکیده اش را در چند خط به مردم گزارش دهند.
عزیز نجف پور آقابیگلو

برنامه مشترک پیشرفت، نیاز امروز جبهه مقاومت

جریان مقاومت اگر برنامه #پیشرفت_مقاومتی نداشته باشد ضربه خواهد دید. سوریه نمونه بارز این ادعاست.
وقتی که جریان #سلطه جنگ ترکیبی همه جانبه راه انداخته و هدف اصلی اش هم جلوگیری از “پیشرفت محور مقاومت با حفظ اصول مقاومت” می باشد، مقابله هم باید همه جانبه باشد.
سقوط اسد را از ابعاد مختلف نظامی، امنیتی و رسانه ای میتوان مورد واکاوی قرار دارد ولی به نظر میرسد عامل اصلی این رخداد به ظاهر غیرمنتظره، (که با بررسی شرایط چندسال گذشته سوریه چندان هم غیرمنتظره به نظر نمی‌رسیده ) را باید در فشارهای اقتصادی و عدم اهتمام کافی برای بازسازی و رشد و پیشرفت کشور در تناسب با، هم نیاز مردم سوریه و هم در قیاس با وضعیت #پیشرفت و آبادانی کشورهای منطقه توصیف کرد.
نظام اسد در طی یک دهه گذشته نتوانست برنامه پیشرفت کشور خود را بر اساس پارادایم #مقاومت سامان دهد. بدین صورت که در عین پیشرفت اصول و چارچوب مقاومت را هم حفظ نماید و در این سال‌های آخر هم با درک فشار فزاینده اقتصادی و اجتماعی به مردمش، سعی کرد از کشورهایی چون امارات و … استمداد، و یحتمل الگو بجوید غافل از اینکه این چرخشی مرگبار بود و پیش از آنکه منفعتی به مسافران کشتی طوفان زده سوریه برساند، به غرق شدن آن خواهد انجامید.
عقب ماندگی سطح زندگی استانهای #سوریه در قیاس با استان ادلب که تحت تصرف شورشیان تحت حمایت اقتصادی ترکیه(بخوانید غرب و صهیونیزم) بود، به روشنی قابل مشاهده است. حتما هم توجه داریم که حتما همه مردم علقه های دینی و ملی یکسانی ندارند و کمتر مردمی چون مردم ایران می‌توانند سالها در مقابل انواع فشارها از جمله فشارهاي اقتصادی مقاومت کنند. هرچند در همین جامعه ایران هم فشارهای اقتصادی، بخشی از مردم را که در حالت عادی مشکلی با انقلاب و نظام ندارند را دچار تردید می نماید.
علی ای حال به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی در ابعاد نظامی و امنیتی برای سوریه کم گذاشته باشد ولی حتما که ما سهم قابل توجهی در این بی برنامه گی برای پیشرفت مقاومتی، داریم چرا که به عنوان مغز و رهبر جبهه مقاومت نتوانسته ایم عناصر جبهه را در مسیر رشد و پیشرفت در پارادایم مقاومت به صورت هماهنگ و هم افزا راهبری کنیم.
واقعیت مهم دیگر این است که اگر محور مقاومت به صورت هماهنگ برنامه جامع و هم‌افزای پیشرفت داشته باشند، سرریز این اقدامات مشترک، داخل #ایران را هم منتفع خواهد کرد و باعث تقویت مضاعف پیشرفت و رشد ملی ما هم خواهد گردید.
فارغ از اینکه هزینه‌کردهای ما در محور مقاومت از منظر نظامی و امنیتی توجیه کامل دارد ولی با اتخاذ رویکرد توامان هم نظامی-امنیتی و هم اقتصادی، طبعا شاهد ثمرات مضاعف پیشرفت همه جانبه در سطح ملی و در سطح جبهه مقاومت خواهیم بود.
فرصت ها به سرعت می گذرند و تهدیدها و توطئه ها به شدت روی می آورند… تدبیری مضاعف می باید.

عزیز نجف پور آقابیگلو

اندر ضرورت نقد علم جدید و جستجوی علم بدیل

علم جدید، توتم دنیای مدرن است و بر اساس آن، شناخت انسان امروز از ابعاد و اکناف دنیا بسط یافته و امکان تصرف و تسخیر عالم فراهم می¬آید. علم جدید بر بستر مبانی و فرهنگ غربی رشد و تکوین یافته و موضوعات و غایت خود را از عالَم غربی اقتباس کرده و روش¬های خود را متناسب با این زیست بوم سامان داده است.
طبیعی است که اقتباس و کاربست این علم در دنیای دینی، که بر خلاف دنیای مدرن، عنصر “وحی” یکی از ارکان و منابع معرفت به حساب می آید و در تعیین غایت انسان و علم، نقشی بی بدیل دارد، نیازمند بصیرت¬ها و تدابیر و اصلاحاتی است. ورود و توسعه غیرروشمند علم جدید در ایران که به موازات شکست و انقطاع ساختارهای بومی ایرانی و ایجاد ساختارهای اجتماعی مدرن انجام پذیرفت، هم مستوجب بحرانهای فرهنگی و هم بحران ناکارآمدی در مسیر پیشرفت گردیده است.
ایجاد اعوجاجات اعتقادی و انگیزشی و رفتاری، یک بعد از کژکارکردهای علم جدید بوده و مهم¬تر از آن، کاربست غیرروشمند علم جدید در سیاستگذاری و برنامه ریزی و مدیریت و پیشرفت کشور هم مایه انحراف از تحقق اهداف برآمده از زیست بوم ایرانی اسلامی شده و هم به دلیل عدم تناسب با مبانی، موضوعات و غایات جامعه، در سطح کلان باعث ناکارآمدی اقدامات شده است.
“علم تجربی” برساخته تعامل ذهن و مشاهدات عینی است که البته مبانی و غایات و هنجارهای آدمی بر این “برساختن”، سایه افکنده است. از این رو فرآیند علم ورزی و علم پردازی، فرآیندی بی وقفه و چارچوب نابردار است و برای همین دانشمند می باید مدام مشغول بازسازی برساخته های ذهنی اش بر اساس واقعیات عینی باشد و این یک وجه از راز حرکت قدرتمند قطار علم در دنیای مدرن است. از سوی دیگر تقاضای علم توسط نهادهای اجتماعی، وجه دوم این راز تحرک پرشتاب علم در عالَم غربی است.
به تناسب، آن چیزی که در ایران شاهد هستیم غفلت از این دو وجه است: مواجهه انسدادی، رسوبی و متحجرانه با علم و بستن مسیر خلاقیت و نوآوری اذهان در مواجهه با واقعیات و پدیده های اجتماعی و طبیعی؛ و بت سازی از برساخته های دانشمندان غربی و اصرار بر هنجار نانوشتۀ “تبعیت از نظریات اسلاف غربی” و متعاقبا عدم مواجهه عالمانه و عمیق با مساله جامعه ایرانی و عدم نظریه پردازی برای تبیین، پیشبینی و ارایه تجویز برای رشد و پیشرفت جامعه ایرانی متناسب با مبانی و غایات بومی است.
راه برون رفت از این انسداد اولا شناخت ماهیت علم جدید و ثانیا نقد نظریات علمی از وجوه مختلف و ثالثا تمرکز اصیل علمی بر حل مسائل و موضوعات پیشرفت اسلامی ایرانی است.

 عزیز نجف پور آقابیگلو

شکست و پیروزی جریان انقلاب اسلامی در انتخابات چهاردهم

 آرای مردمان ترک به پزشکیان را نباید فقط در استانهای شمال غرب جستجو کرد بلکه اکثریت مطلق ترکهای ایران که در شهرهای مختلف اعم از استان تهران (شهریار و اسلامشهر و … ) و البرز (کرج و …) و سایر استانها به پزشکیان رای داده اند.
اگر از جمعیت ۱۵ میلیونی ترکهای ایران (اگر تعدادشان بیشتر از این نباشد)، ۱۰/۵میلیون واجد شرایط باشند و ۶ میلیون مشارکت کرده باشند با متوسط 75 درصد گرایش به پزشکیان حداقل 4.5 میلیون به پزشکیان رای داده اند.اگر این گرایش قومیتی-بومی نبود طبق نرم کشور این عدد 4.5 میلیون اصولا به صورت عادلانه بین دو نامزد تقسیم می¬شد و نتیجتا 2میلیون250هزار رای به هرکدام میرسید که متعاقبا رای جلیلی به 15.650 و رای پزشکیان به 14میلیون کاهش می یافت.
برخی اشکال میکنند که آذربایجانی ها در سال 1396 اکثرا به روحانی رای داده اند در حالی که در آن سال مردم آذربایجان طبق نرم جامعه عمل کرده بودند. چون به جز استانهای خراسان(همشهری های مرحوم رییسی) که اتفاقا آنها هم قومیتی-بومی رای داده بودند، و ۵ استان دیگر (همدان،سمنان، زنجان، قم، مرکزی ) همه استانهای کشور اکثرا به روحانی رای داده بودند.
اين پرسش هم که چرا مردم آذربایجان به موسوی و مهرعلیزاده و فتاح رای ندادند هم دلیلش اینست که موسوی جز لهجه ترکی، هیچ کنشی در جامعه ترکی نداشته و مهرعلیزاده هم کاراکتر ریاست جمهوری ندارد که رای جمع کند و فتاح هم کاندیدا نشده ‌که بختش آزموده شود.شبیه همین آرای قومیتی-بومی را در سال 1392 شاهد بودیم که محسن رضایی که در رقابت با روحانی علیرغم شکست کشوری با ۱۰/۸% آرا، ولی در سه استان هم قومیت-بوم خود (خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری) بیشترین آرا را کسب کرده است. (به ترتیب: ۴۴٫۴۹، ۴۳٫۹۷، ۴۶٫۵۹)
پس اولا آرای قومیتی-بومی امری مرسوم در جامعه ایرانی است و لزوما به معنای تهدید هویت ملی نیست و هیچ وجهی از تجزیه طلبی و … ندارد و بیشتر ناشی از علقه و اعتماد بومی و محلی مردم است و از سوی دیگر شکست جریان انقلاب اسلامی در این دوره انتخابات صرفا شکست سیاسی بوده و اتفاقا از حیث گفتمانی و حتی اجتماعی برنده شده است.
کسب 13میلیون و 400هزار کنشگر فعال نوید آینده خوبی برای جریان انقلاب اسلامی است.
طبیعی هم هست که این رای را لزوما نمیتوان به چهره ها محدود کرد و لازم است نخبگان جریان انقلاب به بازسازماندهی خود و تجهیز داشته ها و احتمالا آماده کردن چهره های جدید برای رقابتهای بعدی اقدام نمایند.

عزیز نجف پور آقابیگلو

علامت استیلای اسلام سکولار و اسلام بی خاصیت بر بام ایران

به دار کشیدن استقلال خواهان تبریز توسط روس‌ها در روز عاشورای سال ۱۲۹۰… در آنروز فوج مردم تبریز در حال عزاداری برای امام حسین ع بودند.فرمانده روس اینگونه گفته که: “میترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما می آمد…”اما آن جمعیت عظیم کاری نکردند و فقط عزاداری کردند و در هیاهوی مرثیه و سینه زنی و چکاچک قمه زنی ایشان، تعدادی از مجاهدان تبریز بر درختان شهر به دار شدند… خفت از این بدتر؟
همانطور که پیکر شیخ فضل الله نوری علامت استیلای غرب‌زدگی در ایران وقت بود نعش شهدای #عاشورای_تبریز هم علامت استیلای #اسلام_سکولار و اسلام بی خاصیت بر بام ایران وقت بود…
هر دوی این انحرافات با #انقلاب_اسلامی زدوده شد و الان چهل و اندی سال است که جریان #غربزده و جریان سکولار و جریان #تشیع_انگلیسی به دنبال احیای آن انحرافات هستند.

عزیز نجف پور آقابیگلو

مردم خوب و محترم آذربایجانهای شرقی و غربی و اردبیل و ترکان شریف ایران اسلامی

سلام علیکم
در آستانه چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم و در میدان رقابتها، کاندیداهای محترم با شعارهای مختلف سعی بر جلب آرای مردمی دارند.
آنچیزی که بنده را وادار کرد که این سطور را خدمت شما عزیزان بنگارم توجه دادن شما عزیزان به شاخصهای انتخاب فرد اصلح و همچنین نقد برخی شعارهای پوشالی است که فکر میکنم در جهت عوامفریبی و استفاده ابزاری از مردم شریف آذربایجان است.
نیک می دانید که استانهای ترک نشین همانند بسیاری از استانهای کشور در نسبت با تهران فرصت کمتری برای پیشرفت و آبادانی داشته اند و از سوی دیگر با نوعی بی عدالتی مواجه بوده و هستند. نسخه توسعه مرکزگرایِ خارج نگر، هیچ برنامه روشن و جامعی برای شکوفایی استعدادهای اقتصادی و پیشرفت شهرهای کشور با استفاده از ظرفیت و استعداد مردم بومی مناطق مختلف ندارد و طبق نسخه های الگوی مکتب مدرنیزاسیون، ظرفیتهای بومی شهرهای کشور را چونان ماده خامی می انگارد که با حداقل درونزایی قرار است با چند واسطه در خدمت سرمایه داری جهانی قرار گیرد. از سوی دیگر عدم توجه به عدالت در لایه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، بحران امروز کشور است. از سوی دیگر هویت طلبی مردمان آذربایجان مقابله با به محاق رفتن فرهنگهای اصیل ایرانی است که توسط جریان مدرنیزاسیون انجام پذیرفته که در دوره پهلوی اول، با زور سرنیزه و در دوره پهلوی دوم با قدرت نرم و از طریق شش برنامه توسعه اقدام شده است.
انقلاب اسلامی ایران حرکت توده مردم بر اساس مبانی و ارزشهای اصیل جامعه ایرانی بود که اسلام رکن رکین آن است و همین بومی¬گرایی را در تمامی حوزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انقلاب اسلامی به جدّ می¬توان ملاحظه کرد. در عرصه فرهنگی مقابله با تمامی مظاهر فرهنگی غرب و اصرار بر سبک زندگی ایرانی-اسلامی، در عرصه اقتصادی تلاش برای خودکفایی و در عرصه سیاسی استقلال خواهی را می توان مثالهایی از این روند گزارش کرد.
ولی دهه هفتاد شروعی بر احیای روند مدرنیزاسیون جامعه ایرانی و اضمحلال شاخصهای اصیل اسلامی ایرانی است که البته بیشتر بر حوزه های اقتصادی و اجتماعی تمرکز دارد که بعدا در دولت اصلاحات بر مدرنیزاسیونِ فرهنگی و سیاسی سوق می یابد.
جناب دکتر پزشکیان وزیر دولت اصلاحات بوده و در آن دوران هیچ اثری از ایشان در صیانت از فرهنگ و هویت اصیل مردم ایران و مشخصا فرهنگ مردم آذربایجان دیده نمی شود و حتی در خلال تغییر اسامی بالغ بر ۶۰ جزیره دریاچه ارومیه از اسامی اصیل ترکی که توسط دولت اصلاحات در سال1384 انجام شد، هیچ عکس العملی از ایشان نمی¬بینیم. (لازم به توجه است که سابقه قبلی تغییر اسامی ترکی جزایر دریاچه ارومیه به حکومت پهلوی در سال 1355 برمی گردد)
جناب پزشکیان که امروز ستادش در چنبره دولتهای کارگزاران، اعتدال و اصلاحات است بالغ بر شش دولت در اختیار داشتند ولی هیچوقت بر حفظ و احیای فرهنگهای اصیل ایرانی تلاشی نکرده اند که هیچ، بلکه در زدودن آن هم تلاش کرده اند و از سوی دیگر توسعه نامتوازن و تعمیق شکاف طبقاتی و فاصله توسعه یافتگی استانها با تهران، ماحصل اقدامات این دولت ها بوده است.
طبیعی است که کاندیدای منتخب ریاست جمهوری صرفا به دلیل همشهری بودن و ترک بودن صلاحیت رای دادن نمی یابد بلکه باید برنامه ای روشن برای حل این دو مقوله داشته باشد. فلذا این اشتباه مطلق است که جناب ایشان را به عنوان نماینده مردم آذربایجان تلقی کنیم چرا که از بدنه دولت ایشان نه عدالت همه جانبه حاصل خواهد شد نه پیشرفت متوازن استانهای غیر تهران…
بنده به عنوان یکی از اهالی آذربایجان، از شما همشهریان عزیز درخواست دارم فریب این حرفهای سطحی را نخورید و بر اساس اولویتهای خودتان به کاندیدایی رای بدهید که اولا عدالتخواه باشد و برای حقوق فرهنگی و هویتی و اقتصادی و اجتماعی همه اقوام و فرهنگهای ایرانی برنامه داشته باشد و ثانیا پیشرفت و آبادانی درونزای همه استانهای کشور از جمله آذربایجان برایش موضوعیت داشته باشد.
بنده ادعا نمیکنم کاندیداهای جریان انقلاب به طور کامل این ویژگی ها را دارند ولی حتما می گویم که جناب پزشکیان هیچکدام از این شاخصها را ندارد.عزت و سربلندی همشهریان عزیزم را از درگاه باریتعالی آرزومندم.
عزیز نجف پور آقابیگلو
هفتم تیرماه 1403

 

از نمایش ترومن تا سکوی ترومن! ؛ تاملی در دنیای پوشالی مخالفان ایتا

در عصر گالیله زمین مرکزی در اذهان قاطبه جامعه حاکم بود و هرکسی خلاف آن میگفت تکفیرش میکردند و محاکمه گالیله نشان دهنده اوج تسلط ایده زمین مرکزی در اذهان مردمان وقت بود.

افسانه، افسانه است چه افسانۀ زمین مرکزی عصر گالیله باشد چه افسانۀ آزاد و دموکراتیک انگاریِ فضای مجازی و اینترنت توسط خودعاقل پنداران وطنیِ ایرانِ قرن پانزدهم… نتیجه این افسانه ها هم تقریبا یکسان است. افسانه اول به محاکمه و حکم اعدام گالیله منجر می شود و دومی به ایزوله شماریِ سکوهای داخلی و بین المللی انگاریِ سکوهای خارجی… اولی را کلیسای عصر تاریکی رقم می­زند و دومی را برخی جریان ها و رسانه های اصولگرا و انقلابیِ همنوا با جریان استعمار مجازی… جالب اینکه هردو هم خاستگاه دینی دارند!

با جریان استعمار مجازی کاری نداریم که تکلیفشان مشخص است ولی این جماعت اصولگرای خودعاقل­تر پندار، چنان از ایزوله شدن مردمان در سکوهای داخلی و مثلا در ایتا و ویراستی حرف میزنند که گویا ملل دنیا، همانطور که می­ زیند در این سکوهایِ به اصطلاح بین المللی هم بازنمایی شده اند و هر ملتی هرآنگونه که اراده کرده در این فضاها هم زیست می کند و با چنان حرارت و اطمینانی عبارت ” پیام­رسانهای بین المللی” را تکرار می­کنند که گویا ملت های عالم در تفاهمی مشترک به تعریف قواعد و مقررات سکوها اقدام کرده اند و نهادی متشکل از تک تک ملل عالم بر پشت میز تنظیم گری سکوها نشسته است… در حالی که مردمان عاقل بین الملل، به افسانه بودگی عباراتی چون آزاد، دموکراتیک و خنثی بودن اینترنت اذعان دارند و می دانند که سکوها کدخدا دارند و توسط از ما بهترانی، حکمرانی و رگولاتوری می شوند و صاحبان فضای سایبر از طریق داده های کلان ملت­ها به رصد و شناخت جامع و مدیریت آنها میپردازند و فضای مجازی حاضر، حد اعلای سلطه را برای استعمارگران تامین می­کند. استعمار مجازی ترم جدیدی در ترمینولوژی استعمارپژوهان است.

مثال آشنای حذف و سانسور نام سردار سلیمانی از اینستاگرام و یا فیلترینگ تیک تاک در کشور آزاد و دموکرات آمریکا، چونان ضرباتی سنگین بر شیشه ذهن این شیفته گان سکوهای آمریکایی است تا شاید کمی ترک بردارد و روزنی به سوی واقعیت بیابد… همانطور که گالیله سعی کرد تلسکوپ واقعیت نمای خود را بر چشم متعصبان و متحجرین وقت بفشارد شاید که واقعیت را بدور از تصورات ذهنی شان مشاهده کنند. گالیله هر چند در این تلاشش ناکام ماند و بعد از اقرار اضطراری به زمین مرکزی، نگاهی معنادار به زمین کرد و گفت: من گفتم که تو نمیچرخی… ولی تو بچرخ!، اما ما ناامید نیستیم و با دلی روشن بدین جماعت میگوییم که به خدا اینترنت و سکوی بین المللی دموکراتیک نداریم و غالب آن ملک طلق آمریکاست و همانگونه که شتاب سقوط اشیا ربطی به مشاهده گر مسیحی و یهودی و مسلمان ندارد حاکمیت آمریکا بر اینترنت و سکوهای مذکور هم واقعیتی خارج از اذهان است و مستقل از اینکه ما با آمریکا دوست باشیم یا دشمن واقعیت دارد.

این “مغزهای زنگ زده واقعیت نبین”، سکوهای آمریکایی را بدل از دنیای بین الملل گرفته اند و همانند ماهیِ در تنگ، که می پندارد در دریای بیکران می­زید و یا همانند قهرمان فیلم “نمایش ترومن” که در دوران خامی و جهالت فکر می کرد که در دنیایی بدون انتها زیست می کند، بر این پندارند که در فضای مجازیِ بیکران و آزاد و عادلانه و بی حاکم زیست می کنند. البته همچنان که ترومن آنقدر شانس و عقل داشت که وقتی با دیواره دکور افق برخورد کرد، متوجه بشود که دنیایش واقعی و بیکران نبوده است ما هم امیدواریم برخوردهای این جماعت با دیواره های دروغین جریان آزاد اطلاعات در سکوهای به اصطلاح بین المللی، مایه بیداری و رهایی شان بشود… انشالله.

جالب­تر اینکه آنکه مردمان را از خود واقعی شان جدا کرده و در درون سکوی خود ایزوله نموده و نوع خاصی از زیستن و نوع خاصی از بازنمایی را حقنه می کند، سکوی آمریکایی است و خیلی بدشانسی توام با بی عقلی لازم است که وقتی دستانمان به دکورهای کاذب این سکوها می خورد، متوجه ساختگی و مصنوعی بودن این فضا نشویم… آنگونه که ترومن در سکانس پایانی فیلم، دست به دکور افق می زند و بر ساختگی بودن عالمِ دست ساختهء کارگردانی که بسان خداوند از بلندای آسمان ساختگی با او حرف میزند، یقین می یابد و جسورانه پله های خروج به دنیای واقعی را طی میکند و از آن عالم دست ساخته که تحت کنترل کارگردان است، خارج می شود.

ترومن نظر و اراده کارگردان “نمایش ترومن” را نپذیرفت ولی اگر کسی علاقمند باشد نظر کارگردان “سکوی ترومن”[1] را بپذیرد که “دنیای خارجی هیچ مزیتی بر سکوهای آمریکایی ندارد”[2]، حرفی نیست و این انتخاب حق اوست ولی حق ندارد انتخاب دیگرانی را که نمی خواهند بدین عالم دست ساخته تن بدهند، با دروغ و توهین و شانتاژ مانع شود و مثلا در محافل عمومی و خصوصی و در نجواهای درِگوشی، فغان و شیون کند که ای داد که این سکوهای داخلی در تقابل با سکوهای بین المللی به دنبال دوقطبی سازی مردمان ایرانند و برچسب “ایتازده گی” را به سان مهلک ترین بیماری سایبری ایران معرفی کنند و علمای قم و زعمای تهران را تذکر و تحذیر نمایند. در حالی که با این منطق، اول دوقطبی ساز این کشور امام روح الله بود که با کوبیدن بر طبل استقلال، “ایران زده گی” را متعیّن کرد که سودای ایرانیّتِ اقتصاد و فرهنگ و سیاست و … داشت. ولی درد این جماعت در اصل با ایتا و ایتازدگی نیست بلکه مشکل با بومی گرایی سایبری و هرگونه سکوی بومی مستقل ایرانی است.

البته منکر برخی گنگ های محتوایی در داخل سکوی های داخلی نیستیم و طبعا مخالف نظام یکپارچه تنظیم گری سکوهای داخلی هم نمی توانیم باشیم تا جلوی رفتارهای سلیقه ای احتمالی گرفته شود و این هم همت دستگاههای دولتی را می طلبد که معماری و اقدام نمایند. چرا که سکوی داخلی باید محل بازنمایی خود واقعی جامعه ایرانی و بستر آزادی مسوولانه در ذیل قوانین جمهور مردم باشد.

طبیعتا هر جامعه عاقلی که به دنبال زیست واقعی بدور از هدایت و تنظیم گری بیگانگان باشد باید به سمت توسعه سکوهای بومی خود پیش برود و البته ارتباط با سایر ملت ها و ارتباطات بین المللی، داستان مفصلی است که نیازمند همت بین­المللی بدور از سلطه حکمرانان فضای مجازی موجود است که در فضایی شفاف و عادلانه به توسعه سکوهای مشترک اهتمام کنند که ابعاد آن را قبلا در یادداشتِ “جنبش عدم تعهد سایبری فرصتی برای توسعه سکوهای بین المللی” [3] به عنوان ضرورت ارتباطات آزاد و روشمند ملت های دنیا مفصل توضیح داده ام.

در انتها ذکر این نکته را لازم می دانم که اصل مشکل در این است که ضعف سواد حکمرانی فضای مجازی به بین المللی انگاری سکوهای آمریکایی و لولوپنداری سکوهای داخلی می انجامد.

عزیز نجف پور آقابیگلو

 

پینوشت:

[1] بر وزن “نمایش ترومن” فیلمی ساخته پیتر ویر که فردی به نام ترومن را به نمایش میگذارد که از اول تولد در فضای ساختگی زندگی میکند و خود از بازیگری خودش و تمام افراد پیرامونش و ساختگی بودن آن ناآگاه است.

[2] در سکانس آخر فیلم نمایش ترومن که ترومن متوجه ساختگی بودن عالم پیرامونش میشود و در آستانه پله های خروج قرار میگیرد کارگردان فیلم از بلندگوهایی که در آسمان و پشت سایه روشن ابرها و خورشید پنهان شده به ترومن میگوید که دنیای بیرون هیچ مزیتی به دنیایی که او ساخته ندارد و از ترومن میخواهد که نمایش را ترک نکند…

[3]  https://a-najafpour.ir/adam-taahod/

 

در باب ماجرای صدیقی

 اول: بپذیریم که حجت الاسلام #صدیقی غفلت مدیریتی کرده و متعاقبا چندین بار متناقض حرف زده است فلذا #مردم حق دارند ابهام و اشکال و اعتراض داشته باشند.
دوم: قوه قضائیه و دادستان و مراجع رسمی کشور هنوز توضیحی جامع از ابعاد پرونده و احضارهای احتمالی و … به افکار عمومی نداده اند و به خاطر این قصور، ابهام و اعتراض مردم بیشتر شده و حق هم دارند. بدون این توضیحات حضور جناب صدیقی در نماز جمعه اینهفته هم ناشی گری مضاعف مسوولان امر است که اذهان مردم را بیشتر مغشوش میکند.
سوم: جناب صدیقی شخصا فردی مومن و اخلاقی است و علیرغم غفلتی که انجام داده، اتهام فساد اقتصادی و زمینخواری بدیشان وارد نیست و به بهانه غفلت و ضعف مدیریت نمیتوان تهمت های ناروا بدیشان زد.
چهارم: جریان رسانه ای سیاست زده و فرصت طلب و جریانی که از جبهه انتسابی جناب صدیقی کینه های شتری دارد، کاری با واقعیت ندارد و بر دوش احساسات مردم سوار شده و تهمتهای اقتصادی ناروا به شخص صدیقی روا می‌دارد.
پنجم: ولی جناب صدیقی به جای خط قرمز شمردن اطرافیان خود (کاری که روحانی در قبال حسن فریدون کرد) و یا سکوت و عدم پاسخگویی به افکار عمومی(کاری که عموم آقایان انجام می دهند) و فارغ از کم دقتی های رسانه ای، با موضعی اخلاقی و شفاف اولا درخواست رسیدگی عادلانه کرده و ثانیا از مردم هم عذرخواهی کرده است… این بهترین موضعی است که مدیران و سیاسیون در قبال غفلت های احتمالی از خطای اطرافیان میتوانند داشته باشند.
ششم: #جریان_انقلاب در گفتگو با ذهن مطالبه گر و اعتراضی مردم باید، نه از غفلت جناب صدیقی دفاع کنند و نه حیثیت او را بالکل به بادفنا دهند بلکه باید ضمن توضیح موارد فوق، درخواست تسریع در شفاف سازی پرونده توسط مراجع رسمی و متعاقبا رسیدگی به اتهامات متخلفین باشند.
هفتم: مطالبه جریان انقلاب از سایر آقایان که در طی این سالها با جای توضیح و شفاف سازی و عذرخواهی از غفلت یا مشارکت احتمالی در تخلفات اطرافیانشان، سکوت کرده و یا حتی دفاع نموده اند، کار مهم دیگری است که باید قویا انجام شود.

عزیز نجف پور آقابیگلو