اعتدال انقلابی، پروژه ای ناتمام، جریانی در مسیر شدن

برای فهم رفتار سیاسی مرحوم آیت الله رییسی باید کمی به تحولات سیاسی دهه های قبل پرداخت. علیرغم زحمات زیادی که در دولت نهم و دهم کشیده شد، برخی رفتارهای رییس دولت وقت زمینه نگرانی نخبگان و مردم از تحدید عقلانیت و خدشه در مصالح کشور را مهیا کرد و فضای دوقطبی¬ای که حاصل شد نیاز به جریان میانه رو و همگرا را پررنگ تر نمود. دولت اعتدال در همین بستر توانست روی کار بیاید ولی بحران های اقتصادی و ضعف در تامین مصالح مردم که در آبان 98 و مدیریت کرونا به اوج رسید و همچنین بازسازی نوعی دوقطبی جدید، این هشدار نخبگان انقلاب را برجسته کرد که از عقلانیت لیبرال نمی توان انتظار تامین مصالح جامعه ایرانی داشت چرا که انقلاب اسلامی در تاروپود این مردم ریشه دارد و اصولا عقلانیت، امری خنثی نیست و می تواند لیبرال و یا توحیدی باشد.
آیت الله رییسی در چنین فضایی وارد انتخابات ریاست جمهوری شد و توانست در اوج هجمه و تخریب توامان ضدانقلاب های خارج نشین و لیبرالهای وطنی، اعتماد مردم ایران را کسب کند.
شهید جمهور فارغ از اقدامات و خدمات فراوانی که انجام داد به نظر چهار کلان پروژه اش مهمتر از بقیه بودند:
1. احیای اخلاق در سیاست و مدیریت:
انقلاب اسلامی و به تبع آن جمهوری اسلامی، جریانی مبتنی بر دین و به تبع آن مبتنی بر اخلاق اسلامی است و اگر اخلاق کارگزاران نظام و فعالان سیاسی دچار خدشه شود ضرر اصلی را کلیت انقلاب و نظام متحمل خواهند شد. امروز یکی از معظلات ما در حوزه سیاست و مدیریت شیوع بی اخلاقی پنهان است. دروغ، تهمت، فریب و انواع رفتارهای غیراخلاقی دیگر، هم در قبال رقبا و هم قبال همکاران و زیردستان و هم در قبال مردم، امری شایع شده است. بی¬اخلاقی بعضا در کوتاه مدت شاید توفیق و کارآمدی به بار آورد ولی در بلند مدت به ضد خودش تبدیل میشود و باعث بدبینی نیروها و درگیری متقابل می شود و نظام سیاسی دینی را دچار اختلال جدی می نماید.
مرحوم رییسی کوشید یکی از ارکان سیاست ورزی انقلاب اسلامی، یعنی اخلاق را در سیاست و مدیریت احیا کند. رفتارهای عمیق اخلاقی ایشان در مناظرات انتخاباتی و پرهیز از حواشی و پرداختن به اصل قضیه یعنی خدمت به مردم، تجلی زیست و منش فردی ایشان بود که در عرصه اجتماعی و سیاسی ساری می¬شد و همین باعث اعتماد مردم و البته آرامش بین جریانهای سیاسی و نخبگان می گردید. نقل است که مناعت طبع و بزرگواری جناب رییسی به حدی بود که آن آقای “شش کلاس” بعدا از تعابیر خود عذرخواهی و طلب حلالیت کرد و ای کاش کمی بیشتر جرات به خرج می داد و این عذرخواهی خود را علنی می کرد.
2. تمرکز بر وظایف و اختیارات قوه مجریه و پرهیز از حاکمیت دوگانه:
قوه مجریه حتما که یکی از ارکان مهم حاکمیت است ولی همه حاکمیت نیست و از سوی دیگر در ذیل قانون اساسی و سیاست¬های کلان کشور و حوزه اختیاراتش، وظیفه مدیریت اجرایی کشور را بر عهده دارد. در برهه ای خصوصا از دوران دولت اصلاحات، تصور بر این شد که قوه مجریه به جای اجرای سیاست ها و قوانین، اختیار وضع سیاست های کلان و قوانین را هم دارد و متعاقبا دو اشکال اساسی رخ می¬داد: 1- غفلت تمرکز قوه مجریه از اجرای بهینه وظایف محوله 2-ایجاد حاکمیت دوگانه و هرز رفتن انرژی ها و ظرفیت ها… این روند به اشکال مختلف در دولتهای احمدی نژاد و روحانی هم ادامه یافت ولی مرحوم رییسی نقطه عطفی بر این روند مذموم بود و عملا قوه مجریه را بر سر وظیفه و اختیارات اصلی خود نشاند و تمام همت خود را بر خدمت¬رسانی و آبادانی و پیشرفت کشور در ذیل سیاست¬های کلان و قوانین کشور نمود.
3. همت بر ارتقای مردمی شدن دولت و مشارکت مردم در پیشرفت کشور:
تجربه انقلاب اسلامی و شکل¬گیری نهادهایی چون جهادسازندگی و سپاه پاسداران و بسیج حاکی از مشارکت حداکثری مردم در مدیریت کشور است. ولی از اوایل دهه هفتاد روندی توسط پدر معنوی جریان اعتدال یعنی کارگزاران، رقم خورد که به حاشیه راندن توده مردم و تمرکز بر صرف ظرفیت نخبه-گان در مدیریت کشور بود.
وقتی ما از مردم حرف میزنیم منظورمان توده مردمِ واقعیِ کم¬رسانه¬ای هستند که بازنمایی بسیار کمی در رسانه های جریان های سیاسی حاکم دارند. جریان¬های سیاسی واژه مردم را تحریف کرده و معنای دست ساخته و رسانه ساخته خود را بدل از ظرفیت بزرگ مردم ایران می¬گیرند. الان در رسانه¬ها میزان اخباری که در باب مثلا تغییرِ جنسیت فلان بازیگر منتشر میشود از مجموع کل اخباری که در باب چالشهای چغندرکاران و باغداران دشت سلدوز نشر می یابد، بیشتر است.
مردم واقعی که اکثریت مطلق جامعه ایرانی هستند مسلمان، خانواده مدار، پیشرفت گرا و وطن دوست هستند و جناب رییسی سعی کرد روی مردم واقعی سرمایه گذاری کند و ظرفیت ایشان را در مسیر پیشرفت و توسعه کشور فعال نماید. تقویت نقش توده مردم در سیاستگذاری و مدیریت کشور هم به عنوان موضوع و مخاطب سیاست ها و اقدامات کشور، و هم به عنوان عامل اجرای سیاست ها و برنامه ها یکی از اولویت¬های دولت سیزدهم بود و ایجاد دستیار ویژه مردمی سازی هم در همین راستا انجام پذیرفت.
4. بازسازی جریان اعتدال انقلابی:
جامعه خسته از دوقطبی و رفتارهای تخریبی متقابل، نیازمند عقلانیت و مصلحت سنجی بود و در مقابل عقلانیت لیبرال، آیت الله شهید عقلانیت انقلابی و مصلحت سنجی در پارادایم انقلاب اسلامی را در دستور کار قرار داد. پرهیز از قبیله گرایی و مشارکت طیف های مختلف جریان انقلاب در مدیریت کشور تلاشی بود که توسط آن مرحوم پیگیری شد و حتی تلاش کرد از ظرفیت مدیران کارآمدی که با جریان رقیب همکاری کرده بودند ولی انحرافات مبنایی نداشتند و ملتزم به مصالح کشور بودند، استفاده کند و از تسویه فله ای ایشان اجتناب شود. اهمیت این مساله وقتی عیان تر می شود که بدانیم دولت روحانی با شعار عقلانیت و تدبیر، بخش زیادی از مدیران متعهد کشور را که منتقد رفتارهای دولت دهم بودند را جذب و در مسیر اهداف و سیاستهای لیبرالی به کار گرفته بود.
البته طبیعی است که این سیاست لزوما با دقت در تمام ارکان دولت ساری نشد و در اجرای آن بعضا اختلالاتی هم وجود داشت و مثلا هم جریانی از مدیران منحرف در دولت سیزدهم فرصت حضور یافتند و هم جریانی حذف گرا همت خود را بر زدودن رقبای درون گفتمانی خود گذاشتند ولی کلیت این پروژه قابل دفاع بود و طبعا اگر دولت شهید ادامه می یافت بر پختگی اجرای این سیاست افزوده میشد.
اعتدال انقلابی پروژه ای ناتمام و جریانی در مسیر شدن است و فارغ از ضعف ها و کاستی هایی که دارد و مثلا در حوزه سیاست ها و برنامه ها شدیدا نیازمند طراحی بر اساس مبانی انقلاب است و یا اینکه ساختار و تشکیلات منسجمی برای شناسایی و تربیت نیروها و شایسته سالاری ندارد، ولی عملا فضای سیاسی را چنان متحول کرد که کاندیداهای انتخابات چهاردهم در اتمسفر اعتدال انقلابی مشق سیاسی کردند.
جریان انقلاب اسلامی اگر به دنبال تداوم انقلاب و ارتقای کارآمدی و پیشرفت کشور بر اساس مبانی و غایات دینی و انقلابی است، باید ضمن بازسازی ساختار و تشکیلات خود، این چهار کلان پروژه شهید آیت الله رییسی را به شکلی پخته تر در دستور کار خود قرار دهد.

عزیز نجف پور آقابیگلو